کد کالا | 595 |
دستهبندی | رمان |
داستان های فارسی | |
حمزه سردادور | |
مترجم | |
نوین | |
وزیری | |
1389 | |
0 | |
زرکوب | |
تعداد صفحات | 0 |
توضیحات:
یکسال از سلطنت ناصرالدین شاه می گذشت.
در تمام این مدت شاه جوان مضطرب و نگران بود و تخت پادشاهی به زیر پایش لرزان.
دشمن بزرگش حسن خان سالار پس از تصرف تمام خطه خراسان وارد نیشابور شده بود تا از آنجا مقدمات حمله به تهران را فراهم آورد. سالار پس از ساعت ها شور و مشورت با روسای ایلات کرد وترکمن و سایر بزرگان خراسان خسته شده از جا برخاست و مهمانان خود را برای شام دعوت نمود.
در این داستان تاریخی ماجرای زندگی دختری با نام «افسانه» در دورة قاجاریه روایت میشود. بدین ترتیب در روند این داستان، وقایع تاریخی آن دوره؛ چون مرگ فتحعلیشاه قاجار؛ انتخاب ولیعهد؛ عشق ولیعهد به افسانه؛ چگونگی و علل ملاقات امیرکبیر با افسانه؛ ازدواج افسانه با «امیراصلان خان»، پسر «سالارخان» حاکم شهر خراسان در آن دوره؛ توطئه علیه امیرکبیر؛ چگونگی سقوط شهر مشهد و مرگ افسانه مورد توجه قرار گرفته است.
«ملک جهان» همسر محمدمیرزا که در نخستین بارداری خود، دختر زیبایی را به محمدمیرزا هدیه کرده است در دومین بارداری نگران از متولدشدن دختر دیگری، دعا می کند تا فرزند پسری نصیب او شود. حیله های «عیسی خان»، برادر ملک جهان موجب می شود تا وی به روستای «کهن میر» برود و در آن جا نوزاد خود را به دنیا بیاورد. نوزاد متولد شده دختر است به همین دلیل با نوزاد پسر دیگری تعویض می شود. روایت زندگی این دختر؛ یعنی «افسانه»، دختر ملک جهان، واقعیتی حیرت انگیز است که در ادامة این داستان به آن پرداخته می شود
کتاب افسانه قاجار- شاهدختی که همیشه ناشناس ماند به نویسندگی حمزه سردادور توسط انتشارات نوین منتشر شده است.
...........................................................................
برای خرید کتاب اینجا کلیک نمائید.
...........................................................................
کد کالا | 90 |
دستهبندی | تاریخی |
داستان های فارسی و تاریخی _قرن 14 | |
حمزه سردادور | |
مترجم | _ |
سپهر ادب | |
وزیری | |
1391 | |
0 | |
سلفن سخت | |
تعداد صفحات | 368 |
توضیحات:
در زمانی که مغول ها بر ایران مسلط بودند، سلطان ابوسعید از اولاد هلاکو در سلطانیه پایتخت خود فرمانروایی می کرد. او ماموران خود را که «ایلچی» نام داشتند برای ماموریت های مهم اعزام می کرد. ایلچی ها به هر شهر و دیاری که می رسیدند، اهالی محل مجبور بودند پذیرایی شایانی از آنها بکنند و هرچه را خواستند فراهم کنند. یکی از این ایلچی ها به قریه «باشتین» (از دهات سبزوار) که مردم آن از شیعه متعصب بودند رسیدند و بعد از این که بهترین عمارت را برای اقامت ایلچی انتخاب کردند، برای خوش گذرانی زنانی طلب کردند. آزاده دختر زیباروی برای این امر در نظر گرفته شد؛ اما آزاده که زنی غیرتمند بود حاضر بود به دار آویخته شود اما تسلیم مغول ها نشود. در حین دست درازی مغولان به زن ها، جنگی درگرفت و به جز چندنفر ایلچی و همراهانش کشته شدند. در این میان «عبدالرزاق» فرزند خواجه «فضل الله» که جوانی رشید بود و پدر او بین مردم اسلحه پخش می کرد به روستا وارد شد. مردم روستا با گفته های او و شجاعت و غیرتمندی آزاده که دل عبدالرزاق را نیز ربوده بود، نام سربدار به خود گذاشتند و برای جنگ و دفاع از مملکت و ناموس خود آماده شدند.و...
کتاب بانوی سربدار- حماسه ای شورانگیز از ستم ستیزی ایرانیان با مغولان به نویسندگی حمزه سردادور می باشد.
...........................................................................................................
برای خرید کتاب اینجا کلبک نمائید.
...........................................................................................................